Thursday, September 11, 2008

عاشقانه - 88

88

عــاشقــانه

*****

ترديد مكن

كه عاشقانه هايم

گر به بي تابي و عصيانگري ام روي نهند

باز خواهم گفت

باز

و دليلي نيست در اين بي پروايي

تو هم انديشم باشي

كه من ام متهم ِذكر خيالات و

عقب ماندگي از مـَــرد و غرور

چه اگر فلسفه ام عشق بماند

چه هبوط

چه از آميزش تن ها بسـُــرايم

چه شـُـهود

و دليلي نيست كه چون من

دل سودا زده در سينه ي خاموش

بسازي و بسوزي

كه به تكرار غم و درد زمان

عادت خاص ندارم

من به تكرار همين جمله ساده

-دوستـت دارم-

و همين يك دو سه حرف

عشق -

پيش از آنكه تو سخن گويي

بي تابم

و تو ترديد مكن

دل ِ آشوب گـَرَم خسته ولي پا بر جاست

و شبي يا روزي

اگرت فكر من آمد به خيال

ياد آن باش كه اين من

به چه رنجوري

لب گشودم

عشق روئينه ي من-

هان !

چه خبر ؟

كه همين چند صباح

مي سرايم عشق

در همين نزديكي

مي مكم ذات حيات

از همين حال و هوا

چه فسون باشد و عصيان

چه اگر خواب و خيالات

چه اگر

حس حقيقي

ز دو چشم ات

مجید گل محمدی

87.05.20

No comments: