106
عــاشقــانه
*****
چرا تو ؟
به يكباره از بي هنگام ِ عشق
پنجره را نشانه مي گيري
كه پرواز كن !
با كدامين آسمان ِ بي تو
بي كدامين پر
رهنمون مي كني ام
تا كـُـنام خورشيد
اگر درست نگاهم كني
هنوز شراب و خمار
حضور خويش را مسجل مي دانند
و پيمانه
شكسته دردست
اما تو
به يكباره مرا مي خواني
كه برقص !
بي كدامين رطل موزون و قرار
با كدامين زنگ
و چرا تو ؟
چرا حالا ؟
شوق ِ پُر خلسه ي من را
هوشيار مي خواهي
مي دانم و مي پندارم كه فقط ما
يعني تو
يعني من
پيوند خورده با رود و آرام و آبي
بايد عاشق ِ هم بوده باشيم
كه پيوسته به همين بي هنگامي
دل بستيم
اما تو چرا؟
من . . . !
مجید گل محمدی
87.06.23
No comments:
Post a Comment