Friday, September 19, 2008

عاشقانه - 110


110
عاشقانه
*****
دوباره سلام
برای اینکه باز هم
در سپیده دمانِ گل آذین ِ تو
شبِ خویش را به پایان بردم
برای اینکه گیسوان خیس خورده ی تو
شب هنگام
بیقراری را در قعر سیاهی ش
فرو بلعید.
فقط از اینکه مجال بیشتری نبود
به رسم بوسه های آب و ساحل
کناره بگیرم در آغوش ات
مرا ببخش
چرا که مسیر ِ نور
فرصتِ تن های گـُــر گرفته را
از شوق ِ احتشام ِ این عشق
بر می گیرد
و دیگر ما
از فراموش شده گان ِ پیکرها هستیم
در همآغوشیِ روح
سرگشته و حیران
من در عرصه ی تو
تو در چنته ی من
و حال می مانیم
با شکیب ِ مِهر در دل
که درون را به تکلم می خواند
ز اشاراتِ زمان
و شیاری که از آن میل رهایی
پیداست
این بشارت ها
از حضور توست با من
که به خونم هیجان می بخشد
و دلیلی نیست این بار
بارور ِ عشق نباشیم
آن سان که به هم بخشودیم
نوزادی که از آئینه و انسان
رویان است
بی ردایی بر تن
که فروتن باشیم
و به گناهی پشت کنیم
که دریغ ات می دارد
از من
که دریغ ام می دارد
از تو
بیا باور کن
نه به خویشم مشغول
نه حضورت کم رنگ
در سکوتم با تو
غیر ازین ام بیش مپندار
که فنا خواهم شد

مجید گل محمدی

87.06.29

No comments: