77
عــاشقــانه
*****
گاهی
برای تقسیم احساسات ام
با تو
دچار تردید می شوم
چرا که فکر می کنم
به تمامی از آنِ توست
لحظه های برآمده از سپیده و خورشید
چه نغز و چه تابان
لحظه های فرو شده در غروب و نومیدی
چه نغز و بی آلایش
چه حزن آلود
لحظه های برهنه گی تو
که چه ساده ای
ای ساده!
با وجود هزار دانه ی اندوخته در اندام ات
گندمین
چون دستان من
برآمده از سینه های ات
فرو شده در شرمگاه ات
که به آواز درو نزدیک اند
و باز می گویم
هنوز هم گاهی
دچار تردیدم
برای تقسیم احساسات ام
با تو
با اینکه فکر می کنم
قلب ام از آنِ توست
تکثیر ریشه های تو
در روح و جان من
هنگامه کرده است
به نظر راه فراری نیست
که دوستت می دارم
مجید گل محمدی
87.04.28
No comments:
Post a Comment