Saturday, September 6, 2008

عاشقانه - 77

77

عــاشقــانه

*****

گاهی

برای تقسیم احساسات ام

با تو

دچار تردید می شوم

چرا که فکر می کنم

به تمامی از آنِ توست

لحظه های برآمده از سپیده و خورشید

چه نغز و چه تابان

لحظه های فرو شده در غروب و نومیدی

چه نغز و بی آلایش

چه حزن آلود

لحظه های برهنه گی تو

که چه ساده ای

ای ساده!

با وجود هزار دانه ی اندوخته در اندام ات

گندمین

چون دستان من

برآمده از سینه های ات

فرو شده در شرمگاه ات

که به آواز درو نزدیک اند

و باز می گویم

هنوز هم گاهی

دچار تردیدم

برای تقسیم احساسات ام

با تو

با اینکه فکر می کنم

قلب ام از آنِ توست

تکثیر ریشه های تو

در روح و جان من

هنگامه کرده است

به نظر راه فراری نیست

که دوستت می دارم

مجید گل محمدی

87.04.28

No comments: