Thursday, September 4, 2008

عاشقانه - 73

73

عــاشقــانه

*****

واژگان کوچک اندام ات

با مفاهیم دستان من

بزرگ می شوند

و تو

بزرگترین عاشقانه ای می شوی

که تا کنون سروده ام

چتر رویاهای ات را هر کجا که باز کنی

بی گدار پدیدار می شوم

از حس سادگی و بارانی که می بارد

خون زنانه گی

از عمق لحظه های هماهنگ دستانم

با تن ات

تراوش می کند

و دیگر نه عبور مفهوم دارد

و نه سکوت و بی قراری

چرا که واژگان مردانه گی من

در حضور تو

آرایه های عشق را بر بستر لبان

حک می کنند

آری

اینگونه رها می شوی

پرواز می کنی

ومن

لذت آسمان را در آغوش ات

احساس می کنم

مجید گل محمدی

87.04.18

No comments: