Wednesday, September 30, 2009

عاشقانه-299

299
*****
هيچ مي داني مهربانوي من !
وقتي كه بوي تو از دهليز هاي بخت مي پيچيد
نه فكر مي كردم كه از پاييز ي تو
نه جرأت آن را يافتم كه بپرسم
چرا با بهار مي آيي
از روي ساده گي
وقتي به چشم هاي تو خيره مي شوم
انگار سي سال و چند
در انتظار تو بوده ام
مهربانوي من !
88/07/08

No comments: