Thursday, September 24, 2009

264

264
عاشقانه
*****
گيسوان تو
به شانه هاي من گره خورده
در اين شب پاييزي
و پيچك احساس ات
چون تار
با پود ِ تشنه گي ِ من
نقش مي زند از مهرباني
و اين براي ما
چو مأمني خوش يمن است ،
دلم براي تك تك پلك هاي ات
تپنده تر ز بارش پاييزي ترانه مي خواند :
انگشت هامان در مسير نور بي تاب اند
چشم هامان از امتداد تاريكناي ِ تنهايي
روگردان
گذشته را هلاك كرده ايم
و هيبت آشنايي مان در اين شب پاييزي
غسل مي دهد لحظه هاي عاشق را ،
پُرسان پُرسان ، سراغ زندگي را مي گيريم
تو از فراز مشرق نم سار
من از جوار مغرب و بي طاقت
دست در دست يكديگر
در آستانِ رؤيت ماه در شبي پاييزي
سرخوش ز پرسه هاي عاشقي .

88.07.02

No comments: