Monday, September 28, 2009

عاشقانه-287

287
*****
جريان خونم معكوس شده
چشمانم مي تپند تا به قلبم برسانند
كه طغياني رخ داده
مهربانوي من !
آتشي مشتاق در جان ،
ماه
درسِ اين شب ها را از ياد برده
تنها تقوا
با درفش و داغ بر بالاي سر
تا پيشه كنم
عشق را اين شب ها در درون چشم هايم سر مي بُرند
نان ِ قسمت شده را
در تنور ِ هر چه باداباد مي سوزانند
و چه بي رحم شدند اين شب ها
كه صدايي چون ناقوس
كاسه ي مغز سرما زده ام را
با زبان خويش
مي كوبد .
88/07/06

No comments: