Friday, September 25, 2009

271

271
عاشقانه
*****
عشق
گشايشي شده
بر دروازه هاي مشت كوفته و بي بانگ ِپاسخي،
عشق
گشايشي شده
كه خلاء پر شده ست از ظهور ِ تو
و عشق گشايشي شده
براي چشمانم
كه هر گاه اتفاق مي افتي
پاييز و ثانيه هاي عاشقانه
به هم پيوند مي خورند،
فصلي كه نيستي را پس مي زند
به راه افتاده
و مردمان شهري كه تنها من و تو زنده مانده ايم درآن
گل آذينِ كوي و برزن را يقين مي دانند،
تنها منم كه در انتظار تو
زنده مانده ام
مهربانوي من
سُرورو وجد ، تمام وجدانم را فراگرفته
كه عشق تو
فصلي را كه نيستي را پس زده
به من هديه مي دهد
مهربانوي من

88.07.03

No comments: