Saturday, September 26, 2009

274

274
عاشقانه
*****
پـَـر هاي ما
روزگاراني ست تكان خورده اند
و هوا ي پاييزي
از بر هم زدن تا پرواز
براي جنباندن شفيره هاي عشق
جا به جا شده است
مهربانوي من !
ريشه ها تقلا كرده اند
آب به حد كفايت
از بي گدارِ آسمان روانه شده
ناقوس ها ، مُهيّاي بر دميدن فصلي نو
دور خيز كرده اند
و من كه روزگاراني ست از درون ِ تو باز زاده شده ام
از پا و دست و هوش و چشم و حواس
با هر هجاي مهرانگيزت
عريان گشته ام و هيچ نمي خواهم
ستايش يا نور
برگ يا نامِ تو
همه را از درون تو
در خويش باز يافته ام


88.07.04

No comments: