Sunday, October 4, 2009

عاشقانه-312

312
*****
اين عاشقانه دلش كتك مي خواهد
چندانكه خموش نمي تواند بنشيند
چندانكه اشك
از مسيرش عبور مي كند
چندانكه قلب مي تپد
دلش كتك مي خواهد
هر چند كه باد پاييزي بر او مي تازد
باز
از سايه ها نمي هراسد و انگار
شفاف تر مي شود
با هر چه شب ِ سرگردان
سخن نمي گويد
باز بر مي خيزد و براي سرفه هاي تو
دعا مي خواند
مهربانو
اندوه ، مدام مي خزد اما
عاشقانه ها هنوز جان دارند
جندانكه مي بيني
خموش نمي توانند بنشينند براي تو.
88/07/12

No comments: