Saturday, December 12, 2009

عاشقانه - 368

368
***
گويا به چشم نوازي آمده اي
در بي گدار ِ دلكش و خاموش
و خياباني دربند را
از بالا دست
سر ريز مي كني تا مسيري باشد
از براي من و تو
و چه سرد است هوا،
دستت اگر به بازوي من گره خورده است
پيدا ترين ستاره اي كه به چشم مي خورد
چشمان توست
در شب كنار دغدغه ام
راه مي روي
گرم مي شوي
پاييز ِ سر به زير!

گويا به گوش من عادت نكرده اي
اي نبض بي صدا !

88.09.21
تجريش

No comments: