Saturday, December 20, 2008

عاشقانه - 176




176
عــاشقــانه
*****
آسیمه سر
و به شبگردی این کوچه های پـُـر خیال
توان ِ فرسوده ی خویش را
در کوله بارم می پیچم و با پاییز
کـَــژ و مـَـژ می روم
که دور ترین مسیر ِ شب را
تا بامدادی خمار آلود
طــی کنم
منطقم فراتر از عبور های ناگوار
تا حــریم ِ این قــُــرُق دویده است
و غبطه می خورم به ردّ پای خود
لنگ و لنگ
در مسیر غصــه ها
قصــه های بی شمار
پــُـل زدن
به پرسه های عاشقی
مشق ها و خاطرات بی حساب و بی کتاب
غبطه می خورم
به دست ِ خالی ام
که می نویسد و شکایتی نمی کند
حکایتی نمی کند ز حرف های ناشنیده ام
از هنوز ِ بی سؤال
تا حضور ِ تو
بی جواب ِ بی جواب
می روم


. . .


مجيد گل محمدي
87.09.30

2 comments:

Anonymous said...

Such is the way of the world
You can never know
Just where to put all your faith
And how will it grow

Gonna rise up
Burning black holes in dark memories
Gonna rise up
Turning mistakes into gold

Such is the passage of time
Too fast to fold
Suddenly swallowed by signs
Low and behold

Gonna rise up
Find my direction magnetically
Gonna rise up
Throw down my ace in the hole


...

سلام
عادت به نوشتن به خطوط مردمان دوَل ِ غرب نداشته و ندارم ، اما چه كنم كه اين ترانه وقتي از هدفون رسيد به گوش ِ بنده ، من هم رسيده بودم به عاشقانه ي يكصد و هفتاد و شيش ، حسن تصادف به اين ميگن!؟ بيخيال، خواستم بگم همين عاشقانه براي من ، چند باري به وقت گشت و گذار در وبلاگ دوستان و ديگران ، به امضاي شبگرد يادگاري نوشتم برايشان ، كه ماندگار شد ، زماني هم دست نوشته اي بود و هست كه با اين مقطع به سرانجام ميرسيد : ... /من چو شبگرد غزل خوان همه جا پرسه زدم/ولي افسوس به تنهايي و بي ياري خود زار زدم/... زياد راه ميگيرم و ميرسم به عاشقانه هات ، دست ِ نوشتن و خط كشيدن هميشه نيست ، كه عاشقانه ها لطافت طبعي دارند كه زرت ِ قمصور و حال پس و پيش ِ ما ، ترس اين دارد كه نكند ترك بيندازد "نازك آراي تن ساقه گلي ، كه به جانش « كشدي» " ؛ ديگر حرفي نيست ، پاينده باشي ، عاشقانه ها بردوام ، من و الباقي ِ خواننده هاي گذري هم هميشه در عبور

~~~***Ar@GoL***~~~

بهانه های ماه said...

میشه یه جوری بنویسی منم بفهمم چی می گی؟
بابا ساده بگو
من خیلی خنگم آخه