Thursday, December 4, 2008

عاشقانه - 166

166
عــاشقــانه
*****
با نگاهم
از تلاقی ِ نگاهت دانستم
می توان ساده شد و آرام آرام
با وجود ِ تو به وجد آمد
متصل شد به شکوفایی ِ رؤیایت
من به دنبال حروفی می گشتم
تا که این بار
تو را بشناسم
تو شبیه من ِ شبگردی
همچو مویت ، بی قرار و شب بو
لهجه ام شکل ِ پریشانی ِ تو
و خودم
شکل ِ خاموشی تو در سینه
که قرار است تو را
کنج این خانه ی دنج
جای دهم
با همین دست ِ سعادتمند
و نقوشی که ز اندام ِ تو می خوانم
در همین حال و حوالی
و به یُمن خاطری خوشبخت
سهم ِ تنهایی خود را
می زنم مُـــهر به پیشانی ِ مهتاب
یاد آن شب ، خوش
کز همین پنجره عشق آمد و غــــــم
از در رفت
مجيد گل محمدي
87.09.14

No comments: