Tuesday, November 25, 2008

عاشقانه - 158

158
عــاشقــانه
*****
در بی گناهی ِ این لحظه های بی عبور
باید به کوبش قلب من
تازه تازه گوش کنی
باور ندارم ای همیشه گی
اعجاز این شبانه های کنجکاو
بی آنکه بوی التیام دهد
کار ساز شود
آخر مرا
به پیچ و تاب خودت ختم می کنی
یا اینکه خاموش می نشینی و با تاژ ابروان
تنها بهانه می کنی و دو چشمم
به آب می دهی
من در جوار باور ِ بی مدعا
یا التماس و بی قراری ِ چشمان ِ خویش
فرصت به بی گداری ِ این گریه را نمی دهم
باید که تازه تازه گوش کنی
حتی اگر زمان آن رسد
که مرا
ساده تر کنی

مجيد گل محمدي
87.09.03

1 comment:

Anonymous said...

خیلی روون و با تصویرهای زیبا بود. ء