Monday, November 3, 2008

عاشقانه - 143

143

عــاشقــانه

*****

از زماني كه با تو آميختم

امواجي از مسير نگاه ها

سرازير مي شوند

حرف هاي خودماني ، مدام

غلت مي خورند در حوالي اين اتاق

پژواك ِ اين حروف

عاشقانه مي شود و پنداري

قرار نيست ديگر شبي تا صبح

خواب بيايد به چشمانم

نفس درنگ نمي كند

مي آيد ،

مي رود ، تند و تند

بي امان مرا وا مي دارد

مبهوت بمانم در تو

تا فراموش نباشي كه روزي در پاييز

آئينه اي آوردي به همين نزديكي

با نيم رخي آفتابي

نيم رخي مهتابي

بي صدايي حتي ، عشق گشتي

ماندي

مجيد گل محمدي

87.08.13

No comments: