142
عــاشقــانه
*****
نه مي شود ميان اين چند خط سياه
محصور ماند
و نه اين زمزمه هاي موهوم
مرز مي سازد ميان ِ من و تو
كه همين چشم به دريا دادن
هم صدا با باران
باطل السِحر كند قفلِ در و پنجره را
همسُراي تو، منم
گوش كن اين نغمه ي من
كه نفس مي كشم از هر روزن
نورِ پيداييِ پرواز بلندت را . . .
كه همين زمزمه ها ،
فاصله ها
نتوانست تو را كم كند از
خاطرِ من
مجيد گل محمدي
87.08.12
No comments:
Post a Comment