Sunday, November 22, 2009

عاشقانه - 354


354
***
هميشه با نگاه تو
ختم به خير مي شوند فاصله ها
و گام هاي بلند
كوبيده مي شوند بر پاشنه ي راستي ،
اگر به برگ هاي زرد و نارنجي
بي اعتنا شوي
به پاييز بر مي خورد
مگر اينكه همچون هميشه عاشقانه هايت را
با لبانت بنشاني بر برگ ها و بگذاري باد
با سليقه ي خودش
براي من هديه آورد .
كافي ست دستانت را تكان دهي به سوي من
آن وقت شاخه هاي من خيلي زود
ياد مي گيرند
وقتي كه عشق از ريشه ها مي رود بالا
چگونه بايد رقصيد ،
هميشه از نگاه تو احساس مي كنم
مرزي در كار نيست
مرگي هم
و خيلي ساده مي شود فهميد
اگر به چشم هايت بي اعتنا شوم
به عاشقانه ها بر مي خورد
مگر اينكه همچون هميشه بوسه هايم را
با لبانم بنشانم به چشم هايت
و بگذارم
با سليقه ي خودت به من نگاه كني
كافي ست يكبار پلك هايت را
ببندي و بازشان كني
آن وقت
بال هاي من خيلي زود ياد مي گيرند
وقتي كه عشق از چشم هايت مي بارد
چگونه بايد در هواي تو
بال گشود و پرواز كرد .
88.09.01

No comments: