Tuesday, June 30, 2009

عاشقانه - 230

230

عاشقانه

***

چقدر ترديد كنم

و اين سواد ِ عاشق پيشه

وقتي سر از پنجره بيرون مي آورد

پهناي Web

زير پايش را خالي ِ خالي مي كند،

حرف ها خواب ِ خوابند و مجازي

و تعريف من

منوط مي شود به شبحي كه مرگ يا زندگي اش

با اشاره ي انگشتي

ديگرگون ،

عشق با امواج مي تازد

خام و سركش ، بددهن ، پر كنايه

و حضور ما

معني اش اين است :

هر زمان كه

من خواستم ،

محصور مي مانم

پشت ديوار ها بي اسم شب

بي ثبات از هر هجا

بي زبان مادري

لكنت گرفته ،

نقش من چون يك سؤال بي جواب

بي تصوير

بي صدا

يك تعجب

وسوسه

جستجوي نام هاي شبيه ،

من كه هستم ؟

يك حقيقت يا مجاز؟

ترجيح مي دهم پيش تو

آرام بنشينم

در جوار چشم هايت

زندگي يا اين حقيقت را

به نام تو

بياميزم

88.04.09

No comments: