Tuesday, June 16, 2009

عاشقانه - 220

220

عاشقانه

***


مشت هاي گره كرده ي تو

هيچ دلي شيشه اي را نمي شكنند

مگر خيال پژمرده ي دژخيمان را

كه با زبان مادري ات

سخن نمي گويند

و البته

كمي آنسو تر

شيار هاي سبز پريدن

بهار را هديه مي دهند

به انديشه هاي متروك

تا روزي

اگر سراغ بوسه اي گرفته شد

بگويند : آزادي ! ، ميدان آزادي

حالا اگر به حافظه ات رجوع كني

نشاني حنجره ات آوازي ست هميشه گي

كه فرياد مي كني : آزادي !

88/03/25


No comments: