Wednesday, June 17, 2009

عاشقانه - 221


221

عاشقانه

***

تو به دست هاي من نگاه مكن

و چشم هايم را ناديده بگير و زبانم را نا شنيده و گنگ

كه دروغ مي گويند و مي نويسند و پرتاب مي كنند

بايد دوباره خواندن نوشتن بياموزم

كه هرچه مي نويسم و مي گويم

چيز ديگري شنيده مي شود

و جور ديگر تعبير،

اشاره ي انگشتم

مرا نمي شناسد و از من سخن نمي گويد

زبان جوهر آبي

ز طاقتي كه ندارد

پوستم را حساس كرده ،

حالا تو باور نمي كني نكن اما

اسمي نوشته شد

جور ديگر برداشت شد

88/03/27


No comments: