229
عاشقانه
***
خاستگاه بوسه هاي ناب
از سرِ صبري عتيق را
يافتم در كشتگاه اندام تو
ديم ِ عشق و
خوني مهيا چون خاك
زنده
سرشار از عادت هاي پاك
در هلال اولين ماه و پسين ني ني چشمت
هاي عشق ! هاي عشق !
بوسه با بوسه سفر در سرزمين بي كرانت
هاي باران ! هاي باران!
شهد شهوت ها فرو باريده بر شرمگاهت
هاي آتش! هاي آتش!
در ستيز معبر باريك و خواب سينه هايت ،
سرزمين عشق
از سرِ تقواي شيطان
گــُــر گرفته
بي مجال عاري از بوسه ،
آرام گير
آرام
هاي دريا! هاي دريا !
بر بساط بستري ساده
كنار من
فروتن
هاي عشق ! هاي عشق !
88.04.09
No comments:
Post a Comment