Friday, December 10, 2010

به یاد فرامرز پایور


چگونه در نوازش ات

به گفنگو بنشینم

به ضرب یک مضراب

یا

به زخم این تنها دل

که بی تو در شور است

گاه بی گاه

به لَنگ ضربی می ماند

خزان خزان که نهفتی

نهفته شد این نجوا

چگونه دست می کشم نگاه ات را

نمی کشد دست همیشه از تو نگاه

که در میان خاموشان

فقط صدای توست باقی

چو مرهمی همه گاه


89.09.18

No comments: