445
عاشقانه
***
عاشقانه
***
تو را مرور کنم کنار پنجره ای که باد می آید
یا خویش رابا خلوت ات
که رمز عبور می خواهد
در گیر،
با اینکه قابی نیست در پشت و روی ِ بودن ات
و راه
تنها وسیله ای ست که بیشتر تو را
به داشتن شبیه می کند
چشمم به یمن رؤیت روی ات
قمار میکند
با نشانه هایی ممنوع
گاهی به چشم ِ غنیمت و یادگار
تو را نگاه می کنم
گاهی به خاطرت
پاییز را
بد جور با خش و خش ، بهانه می کنم
اما مدام و بی هوا
می باری و
تسلیم می شوم
حالا چه وقت
از پشت و روی حوصله سر در بیاورم ،
با تو قمار می کنم
با دست های خالی و چشم های باز
تا بیکرانه های بودن و نبودن ات
89.07.09
No comments:
Post a Comment