Wednesday, October 20, 2010

عاشقانه - 450

450
عاشقانه
***

چه کسی پنجره را باز گذاشت

بوی پاییز که بود!

باز هوایی شده ام

و تو انگار در این نزدیکی

پرسه های ات را می پاشی

شب به اندازه ی یک جرعه شراب

مهمانی

و در این فرصت محدود

به اندازه ی صد جام تهی

تشنه ام تا که تو لاجرعه سراغم گیری

دکمه های تنهایی

روی پیراهن من

پشت هم بسته شدند

قفل شدند

آه ! ناز انگشت تو کو؟

من هوای تو به سر دارم و اینجا

بوی پاییز به نزدیکی ِ تو ست

پاییز

رنگ پیراهن توست

و اگر فصل به تحویل تو می انجامد

منتظر می مانم

تا باران

از مسیری که به خاطر دارد

راه این پنجره را باز

نشانت بدهد



89.07.28


No comments: