450
عاشقانه
***
عاشقانه
***
چه کسی پنجره را باز گذاشت
بوی پاییز که بود!
باز هوایی شده ام
و تو انگار در این نزدیکی
پرسه های ات را می پاشی
شب به اندازه ی یک جرعه شراب
مهمانی
و در این فرصت محدود
به اندازه ی صد جام تهی
تشنه ام تا که تو لاجرعه سراغم گیری
دکمه های تنهایی
روی پیراهن من
پشت هم بسته شدند
قفل شدند
آه ! ناز انگشت تو کو؟
من هوای تو به سر دارم و اینجا
بوی پاییز به نزدیکی ِ تو ست
پاییز
رنگ پیراهن توست
و اگر فصل به تحویل تو می انجامد
منتظر می مانم
تا باران
از مسیری که به خاطر دارد
راه این پنجره را باز
نشانت بدهد
89.07.28
No comments:
Post a Comment