405
عاشقانه
****
صدای تو
تندیس شاعرانه ای ست نامرئی
از خود ِ تو
که لبان ات شاهکارانه می سازند
با چاشنی بوسه
و فقط من می فهمم
مثل آب ِ خوردن
وقتی به حقیقت می اندیشی
نا خود آگاه لبانت می جنبند
مـُــژه هایت دل شان می خواهد
خیره باشم به مسیر رژه رفتن ها شان
به همین خاطر
وقتی از راه رسیدی
افتادم
و تو با یک پلک ، مرا
از زمین چیدی
مثل باران باریدیم
مثل آب دریا
قد کشیدیم تا ابر
تا پرواز
و رسیدیم به هم
عاشقانه
****
صدای تو
تندیس شاعرانه ای ست نامرئی
از خود ِ تو
که لبان ات شاهکارانه می سازند
با چاشنی بوسه
و فقط من می فهمم
مثل آب ِ خوردن
وقتی به حقیقت می اندیشی
نا خود آگاه لبانت می جنبند
مـُــژه هایت دل شان می خواهد
خیره باشم به مسیر رژه رفتن ها شان
به همین خاطر
وقتی از راه رسیدی
افتادم
و تو با یک پلک ، مرا
از زمین چیدی
مثل باران باریدیم
مثل آب دریا
قد کشیدیم تا ابر
تا پرواز
و رسیدیم به هم
89.03.03
No comments:
Post a Comment