تقديم به مهربانو "مهشيد"
252
عاشقانه
******
با گام هاي عريان
يا به راهي سنگلاخ
آغوش گشاده و چشم حاصلخيز
در انتظار ديدارت
نفس نفس حاضر ،
تو را به شب بخشيدم
تو را به شايعه ها كه مي بافند:
نمي آيي!
كه عاشقانه مي مانم
در انتظار ديدارت
خبر خبر تا كي ؟
شكاف لحظه ها بي رنگ
اگر كه ياد تو كم بود
حضور نغمه و آواز
ز بودنت لبريز
غزل غزل شاعر ،
تو را به خواب بوسيدم
تو را به آينه ، مهتاب
غروب را مي بيني ؟
تو را به اين دريا
تو را به سينه ام پر درد
تو را به خويشتن
بخشيدم
بغل بغل از عشق
عاشقانه
******
با گام هاي عريان
يا به راهي سنگلاخ
آغوش گشاده و چشم حاصلخيز
در انتظار ديدارت
نفس نفس حاضر ،
تو را به شب بخشيدم
تو را به شايعه ها كه مي بافند:
نمي آيي!
كه عاشقانه مي مانم
در انتظار ديدارت
خبر خبر تا كي ؟
شكاف لحظه ها بي رنگ
اگر كه ياد تو كم بود
حضور نغمه و آواز
ز بودنت لبريز
غزل غزل شاعر ،
تو را به خواب بوسيدم
تو را به آينه ، مهتاب
غروب را مي بيني ؟
تو را به اين دريا
تو را به سينه ام پر درد
تو را به خويشتن
بخشيدم
بغل بغل از عشق
88.06.08
- با اجازه از مهدي و افسون عزيز به خاطر عكس
1 comment:
عزیزم
دنیا دنیا زیبایی
دوستت دارم
Post a Comment