Sunday, August 16, 2009

عاشقانه - 247

247
عاشقانه
***
سه شنبه می آیند به سراغم
تا اول اعدامم کنند
بعد کالبد شکافی ام کنند ببینند چه مرگم است
بعد صدای تیرهای شنیده شده را رد یابی کنند
ببینند کدام
از کدامین سو
و چرا همه
به قلبم خورده اند
مگر دو تای شان که به چشمانم
و یکی به گلو
خوشبختانه گوش هایم هنوز می شنوند
شاید دوباره تصاویر را مرور کنند
ببینند
چشمان همان چشمان است آیا
یا
من اشتباه دیده ام ؟
زندگی شیرین است
خیلی شیرین
حتی لحظه ای که نمی دانی
از روی نوبت می خوانندت
یا مثل همیشه باید خارج از نوبت
به تو رسیدگی شود !
سر آخر نشانی ام را می پرسند
تا رد گم کنند و به بن بست مهر نرسند
کاش می فهمیدم !
مرا با رنگ پیراهن
دستبند
انگشتر
و ساعتم قتل عام کردند
یا با چشمانم
که تو در آن عاشقانه زندگی میکنی ،

کاش می فهمیدم

88.05.25

No comments: