Monday, August 31, 2009

عاشقانه - 252



تقديم به مهربانو "مهشيد"
252
عاشقانه
******
با گام هاي عريان
يا به راهي سنگلاخ
آغوش گشاده و چشم حاصلخيز
در انتظار ديدارت
نفس نفس حاضر ،
تو را به شب بخشيدم
تو را به شايعه ها كه مي بافند:
نمي آيي!
كه عاشقانه مي مانم
در انتظار ديدارت
خبر خبر تا كي ؟
شكاف لحظه ها بي رنگ
اگر كه ياد تو كم بود
حضور نغمه و آواز
ز بودنت لبريز
غزل غزل شاعر ،
تو را به خواب بوسيدم
تو را به آينه ، مهتاب
غروب را مي بيني ؟
تو را به اين دريا
تو را به سينه ام پر درد
تو را به خويشتن
بخشيدم
بغل بغل از عشق

88.06.08
  • با اجازه از مهدي و افسون عزيز به خاطر عكس

1 comment:

Anonymous said...

عزیزم
دنیا دنیا زیبایی
دوستت دارم