Sunday, August 2, 2009

عاشقانه - 244

244
عاشقانه
***
فرصت نیست و نشد اما
تجربه
تمامی احساسات بیرون از عشق را به آن
بر گرداند
تحمل رنج و آموختن
درد
و آنچه توانایی و غلبه بر فراموشی می خوانی
عشق همان است که باید باشد
تا بدانی با تو کاملم
بی تو نه ،
گوشه های نا زیبا پیدا
با گوشه هایی که دوست می داری ، زیبا
هر دو را با تو شادمانه سر می کنم
فرصت نیست ونشد اما
تغییر همچنان پا بر جاست
گردیدن و غلت خوردن
وسوسه ی یک عمر احساس عشق
تحملی به اندازه ی رشد اندیشه ام با تو
تحمل واقعیت
رعایت فقر و دلتنگی
تا بهترین هدایا را بین تو با خویش
تقسیم کردن
ایثار لحظه ها و نیاز به بوسیدن یک لبخندت
و گفتن ِ دوستت دارم ِ بسیار
نه اینکه هر بار رنگی به خویش بیامیزم

88.05.11

1 comment:

Dr Reza Golmohammady said...

فکر می کنم سطربندیش به ویرایش نیاز داره. یه بازبینیش کن رساتر میشه