Thursday, October 9, 2008

عاشقانه - 122


122

عــاشقــانه

*****

اي من !

ديدي چقدر صبور بودي

تا اين همه اشتياق

سرانجام

كجا و كي

درست وقتي كه انتظارش را نداري

تو را اثبات كند

ديدي كه بايد آنقدر مي گشتي

كه ببيني تنها بودي

و اين تنهايي

چقدر فاصله را

زيبا

توجيه مي كرد

تازه مي فهمي كه به چيزي

چيزي كه شبيه توست

پا و دل مي بندي

كششي شورانگيز

هـِـي تو را از دل و بيدل

مي كشد هـِـي . . . هـِـي

انگار مي خندي

و چقدر ساكت بودي

انگار خوشحالي

و چقدر ساكت بودي

بي توقع يا كه چشم داشتي حتي

تا كجا و كي

عشق را مي فهمي . . .

باش !

اين شب بازيگوش

پر ستاره ، پر مهتاب

گام هاي تو را مي پايد

با نشيبي و فرازي كه هم از حنجره ات مي خواند

در مقام وضرب نزديك و هماهنگ در آغوش

باش !

تا باشد و بماند با تو

تا باشم و بمانم با من

مجید گل محمدی

87.07.18

No comments: