Friday, October 3, 2008

عاشقانه - 119


119

عــاشقــانه

*****

...

با تو

از معبر عادت مي گذرم

و تا بامدادان

همنشين ِ ابر و باران و دريا

به تماشاي ات

بي تابم

گر چه اين واژه ها كنار هم جور نمي شوند

آنچنان كه تو شايسته اي

اما جوار شكوهمند چشمان ات را

فروتنانه

ستاره مي چينم

و راز هاي نهانم مي كارم

غريبه نيستي ديگر

كه پنجره ها و شعر هايم

در عطر رؤيايي ِ تو آغشته اند

و هر بار به آيينه نگاه كنم

چهره ي تو

سراغم را با طرحي صورتي رنگ

مي گيرد

و همين كه لب بگشايي

ذره ذره آب مي شوم بر پايت

آبي تر از هميشه

خواستم بداني

بوسه بر تو

گردش بر مدار عشق را

سرعت مي بخشد

و تا تو مي تابي

من هم به گرد تو

بي تاب ِ بي تاب

مي گردم

خواستم كه بداني

. . .

مجید گل محمدی

87.07.12

No comments: