Saturday, September 4, 2010

عاشقانه - 440

440

عاشقانه

***

نمی شود به تو امید بست و آرزویی نداشت

این روزها

برای نوازش کردن

بهای اش را باید پرداخت

زمان ، زمان سپری شدن

سپرده می شوم

سپری می شوی

اما تو همچنان برای نوازشی و من

بهای تو را می پردازم

دور می شوی

کنار می روی و فقط صدای تو اشارتی ست،

حاشا که این زبان تازه ی تو

در عشقبازی

بهای فصل های تنهایی ست

که من سپرده ام به آرزوهای ام

اوقاتم را،

سفر که می کنی

حریم عشق ، بیکرانه تر

مرا به جستجوی تو روانه می کند

سپرده می شوم

به رد پای تو

گذر که می کنی

گذشته می شوی

و حال ساده ام

مرور می شود

فقط

صدای پای تو اشاره می کند

بیا

چشم های من بغض می کند

نرو

بیا

نرو

بیا

نرو


89.06.13

No comments: