200
عـاشـقــانـه
*****
خوشبخت
لبانی که گــُــر گرفته از تب ِ تو
و دانه هایی که می چکند
از التهاب و شوق ِ دوست داشتن ات
که کاش میدانستی
هزار ساله شدیم و هنوز پشت مان
خم نشد از این همه دست بر عصای گذاشت و گذشت
با اینکه هست و نیست های اندوه و حسرت و تنهایی را
می بینی
و اینکه می گذرانی مرا
ز باید و نباید و مرز این سن و سال
اما
همین که فرصتی دارم
کنار شب و روز تو بنشینم
خوشبختم
مجيد گل محمدي
1388.01.13
No comments:
Post a Comment