191
عـاشـقــانـه
*****
بهار
هنوز بوی تو را به من بدهکار است
اما باز سر می رسد و ادعا دارد
حقیقتی سرد و منجمد در فصل های دور
نگاه داشته می شود برای روز مبادا
و گوش ها برای روزهای نآمده و نو
وآرزوهای دست نیافته
به بشارت عادت می کنند
نه در مقام اتهام به آینده ای که نآمده
تنها بشارتی که هیچ نام و نشانی ش نیست ،
تردید با ابر های بهار طعنه می زنند
به نام تو و بهانه ی تو
به چشم های من
که طرح پاره پاره ی برگ ها را وصله می زنم به شاخه ها
شاید عنایتی شود
شاید اشارتی بتپد
شاید دوباره اعتنا کنم به سبزیِ بهار
مجيد گل محمدي
1388.01.01
No comments:
Post a Comment