Tuesday, March 31, 2009

عاشقانه - 198


198
عـاشـقــانـه
*****
وقتی سخن به میان آمد

در تماشای تو به احساسی ناگزیر

پیوستم

پرسش ، ترانه شد

و عادت ِ پاسخ

جاودانه ماند در سفر

ماجرا فقط یک بار شروع می شود

اما تو

برای همیشه با چشمانت

به سمت آسمان نشانه می روی

و من مسیر خاطر ِ تو را

به سرزمین ِ سبز

هدیه می دهم

و سرنوشت را برای تو

برای دست های مؤمن ات

و لحظه های بیقراری ام

چنگ می زنم

که دور دست ِ آرزو

به روزنی میان قاب پنجره

وصل می شود

و آسمان

نیمه ایش را به تو

نیمه ایش را به من

وعده میدهد


مجيد گل محمدي
1388.01.11

Saturday, March 28, 2009

عاشقانه - 197


197

عـاشـقــانـه

*****

برای نگاه روسپی من

حبس ابد بریده اند و حکم کرده اند :

فرجامی نیست !

محکوم به جستجوی نشانی

که پیش پای بی قراری

جا مانده ،

وکیل تسخیری

به واژگانی که جوهر قلم را خشکاند

دل می داد

و من

به ســِـحر واژگان ِ سکوت

لاجرعه سر کشیدم از روی تمنا

شوکران ِ ایمانم را

که بی تقصیرم .

باید برهنه اعتراف کنی

به بی گناهی من

وگرنه که در سینه ام

حبس خواهی ماند

تا ابد .

مجيد گل محمدي

1388.01.08

Friday, March 27, 2009

عاشقانه - 196


196

عـاشـقــانـه

*****

کمین ِ حس ِ مرا

دام گذاشته ای و دانه پاشیده ای

و ای عروس باده خورده و مست !

من ِ بادیه نشین را به کـــِــل کشیدنت

می خوانی و امان می دهی و می رقصی و می رقصانی

آخر از کدام رنگ ِ رنگین کمان خاطرت

جامه ای دوخته ای تا بیابم

سمت و سوی اشتیاقت را ،

به نام تو

و شرابی تلخ

که دهانم پــُـر شده ست از آواز

قــُــرُق را شکسته ام

و فروردین را

بی پرده کوک کرده ام

بر گام های بلندم

مجيد گل محمدي

1388.01.07

Thursday, March 26, 2009

عاشقانه - 195


195

عـاشـقــانـه

*****

طلسم روز شمار ِ حافظه ی من و تو

سال هاست

در عمق پرواز پرنده ها پنهان شده

و هرگز

به یاد نخواهیم آورد که باد

اجیر شد تا چشمان مان بی قرار شوند

خیال ِ آنکه تو را به جایی نخواهد بــُــرد

آسوده ام می کرد

که در اولین پیچ پاییزی

تو از ارتفاع باران لغزیدی

من از صبوری ِ دشوار

خاموش ماندم

اینک اما

بی رمق

بی راه

دختری گمنام ، برهنه بر روی سینه ام

ترانه ای می خوانــَــد :

" حالا بیا تا مــِــی خوریم

شراب ِ مُلکِ ر ِی خوریم

حالا نخوریم کــِــی خوریم "

مجيد گل محمدي

1388.01.06

Wednesday, March 25, 2009

عاشقانه - 194

194
عـاشـقــانـه
*****
شبیه گندمی
بوی دیم می دهی
و عجین شده ای با کشتگاه ِ فروتن ِ باورم
خطوط چهره ات
به مادران ابر می ماند
و شـــُــر شـــُــر باران ، قصیده ای ست
که هر بار زمزمه می کنی برای من
فصل بالغ رؤیا آغاز می شود
در چهل زندان ِ تو در تو
هزار هزار پرواز می شوم
هوار هوار فریاد
هر بار که زمزمه می کنی به خاطر من

مجيد گل محمدي
1388.01.05

Monday, March 23, 2009

عاشقانه - 193

193
عـاشـقــانـه
*****
سواد چشمان من
همسنگ با چشمان تو نیست
وگرنه لا اقل برای ابروهامان
قافیه ای ساز می کردیم
تا رعایت کرده باشیم
فهم موزون عشق را ،
اگرچه به تجربه دریافته ام
از عهد عتیق
تا مرز و دروازه های ناشناخته ی حوصله ام
داشتن ِ تو را و قدر ِ تو را
_ نه به سادگی _
چرا که شب همه شب
گاه و بی گاه
از خواب پنجره ها پریده ام
تا زلال چشمان ِ شاعر پیشه ام
کم نیاورد از باران
که داشته باشم ات
چون هرگاه خیره می نگری ام
غزل ِ تــَــر می بارد از آنها
و من
قافیه را باخته ام

مجيد گل محمدي
1388.01.03

Sunday, March 22, 2009

عاشقانه - 192

192
عـاشـقــانـه
*****
برای پیدا کردن تو
با چمدانی سبز
تنها به ابرهای باران زا خیره می مانم
که به فصل رؤیاهای تو و من
بسیار شبیه اند
و خاطره ی دستان روشن ات
که گندمزاری ست
تپیده در بساط دشت
دانه دانه واژه های عاشقی را
در تماس دست های من
اقرار می کنند ،
زمان فراموش می شود اما حقیقت تو
که از زمستانی سرد گذشته
باقی ست
با چشمان تقدیس شده و نگاه آسمانی ات


مجيد گل محمدي
1388.01.02

Saturday, March 21, 2009

عاشقانه - 191

191

عـاشـقــانـه

*****

بهار

هنوز بوی تو را به من بدهکار است

اما باز سر می رسد و ادعا دارد

حقیقتی سرد و منجمد در فصل های دور

نگاه داشته می شود برای روز مبادا

و گوش ها برای روزهای نآمده و نو

وآرزوهای دست نیافته

به بشارت عادت می کنند

نه در مقام اتهام به آینده ای که نآمده

تنها بشارتی که هیچ نام و نشانی ش نیست ،

تردید با ابر های بهار طعنه می زنند

به نام تو و بهانه ی تو

به چشم های من

که طرح پاره پاره ی برگ ها را وصله می زنم به شاخه ها

شاید عنایتی شود

شاید اشارتی بتپد

شاید دوباره اعتنا کنم به سبزیِ بهار

مجيد گل محمدي

1388.01.01

Tuesday, March 17, 2009

عاشقانه - 190

190

عـاشـقــانـه

*****

به من مجال نمي دهند اين چراهاي تا به تا

لحظه اي به فكر فرو روم

كه دور بايستم يا نزديك

كه فرقي نمي كــُنـدم

به پاي تو نشسته باشم

يا در سرت بپيچم و هاي و هوي كنم

همين جا خوب است

همين جا سواي سايه هاي رنگارنگ

كنار ديوانگي و رقص بادبادك هاي خيال من

و همسايه ام كه رنج مي كشد از فرياد فكر هاي من

همين جا كنار قلم هاي ني

ساز تنهايي

تنهايي

تنهايي

كه اگر بخت يار ي ام كند

از لحظه هاي نزديك بين ِخوش خيال

دل مي كـَـنَم

دل مي دهم به وسوسه هاي جا مانده از مسير تو

دل مي دهم به سازگاري ام با شراب

فرقي نمي كند

با آنكه دل ببندم و دور ايستاده رؤيتم كني

يا باد باشم و نزديكتر گذر كنم

مجيد گل محمدي

1387.12.27

Monday, March 9, 2009

عاشقانه - 189




189
عـاشـقــانـه
*****
اي سپيدي اي سياهي
بغضِ تنها مانده در كنج گلويم
بي خيال آسوده در سوداي آتش
رقص و پاكوبي
تو سپيدي
هم نهفتِ ساده ي صد چنگ خاموشم
من سياهم
بر خطي افسون شده تا اوج هر نغمه
من سپيدم
در فضاي بند بند ِ عشق تو محصور
تو سياهي
نقطه نقطه رمز هاي ناگشوده
اي سياهي
بي دليل گام هاي سرد و راه هاي مانده مهجور
اي سپيدي
با تارهاي صوتي ام از هم گسسته
پرده ها از گوشه ها و گوش هايم بر دريده
در سكوتت جاي من خالي ست آيا ؟
در هجاي شوكرانت
مست و لايعقل نشسته
اي سپيدي
خسته از مضرابِ اين غم
غم غمِ عشقت
منم سلانه سلانه
مي گسار اين سياهي ، اين منم من
همنشين اين سپيدي ، اين تويي تو
در سكوتم رخنه كرده
باد ِ باده خورده در ايوان ِ شب
كژ و مژ پيچيده بر شولاي قير اندود
بي كلاهي
در جوار نشئه ي خاموش ِصد آواز ِاعصارم
هاي و هويي كز سياهي رخت بسته
در سپيدي جان گرفته
خاطري از من ربوده
در سياهي
يادگاري نقش بسته
اي سياهي
اي سياهي
ني ني رقاص چشمانت
تا كجا ها عشق را سر كشيده ،
پرواز داده ؟
در سكوتت جاي من خالي ست آيا ؟


مجيد گل محمدي
1387.12.19