11
عــاشقــانه
*****
تو اي زيبا
سيماي آفتابگون
و سينه هاي گندمگون ات را
عريان كن
مهرا س كه من و تو
زماني در بند باشيم
از شب پروا نيست
از روزگاران نيز
آغوش دريا گون ات را بگشا
مهراس
كه من و تو را در انزواي جزيره اي متروك برهانند
چرا كه من و تو
زاده شديم از براي آزادي
چرا كه من و تو
زندگي را به تمامي سر كشيديم
در زماني كه به اندوه نشستند
ديگراني كه به شادي هامان مبهوت بودند
مجید گل محمدی
85.09.21
No comments:
Post a Comment