Friday, July 25, 2008

عاشقانه - 11

11

عــاشقــانه

*****

تو اي زيبا

سيماي آفتابگون

و سينه هاي گندمگون ات را

عريان كن

مهرا س كه من و تو

زماني در بند باشيم

از شب پروا نيست

از روزگاران نيز

آغوش دريا گون ات را بگشا

مهراس

كه من و تو را در انزواي جزيره اي متروك برهانند

چرا كه من و تو

زاده شديم از براي آزادي

چرا كه من و تو

زندگي را به تمامي سر كشيديم

در زماني كه به اندوه نشستند

ديگراني كه به شادي هامان مبهوت بودند

مجید گل محمدی

85.09.21

No comments: