Saturday, September 18, 2010

عاشقانه - 444

444

عاشقانه

***

این بار که از کنار پنجره گذر کنم

آفتابی خواهم شد

و دلخوشم که تو

غریبه گی را خوب می فهمی

این شب ها چه دیر دیر

به بوسه های من

رسیدگی کردی

سرک می کشی به سختی

نمیدانی

با کدامین روی

با چه جان دادنی به تو

شب به خیر می گویم

نامه های سفر تمبر نخورده می آیند

و با فاصله

مرا به تنگ نای غربت

حواله می کنند

می نویسم ات ، دوباره و چند باره خط می زنم

غلط می کنم که می نویسم و هــِـی

وصله می زنم

اصلاً دلم نمی خواهد

خــ ــ ــ ــ ــ ــط فاصله مرا رها کنی

حالا

چرا به خواب تو نمی آیم نمیدانم !

ولی از امشب

خودم را به خواب خواهم زد

دزدکی تو را می پایم

و خواهی دید که " دوستت دارم " را

به تک تک ستاره های ات

می آویزم


89.06.27

عاشقانه - 443

443

عاشقانه

***

از قبض و بسط سینه ی تو

شراب می چکد و می نوشم ، سرخ

و عادت دارم

ســِـــکر ، تو را

بالا ببرم و تمام ات کنم از درد

لول شوم

رفتن به نازکای خــُــلق و خوی تو

گمگشته گی ست

از راه و گاه و حفره ها ی تن ات

که تو

سرزمین کشف منی

نزدیک تر می شود مسیر

دندان به روی جگر

مدام و تا روز

منتهی می شود به شب

شاید بکاهد این خماری فاصله را

میان ما

آه از شراب چکاندن ات

که ســِـــکر

می روی بالای اندامم

آه از سکوت

تا لب تــَــرکنی

فشردم ات

در آغوشم


1389.06.26

Wednesday, September 15, 2010

عاشقانه - 442

442

عاشقانه

***

چه نزدیک می کِشی ام

چه نزدیک

می کُــــشی ام

و تاب این همه مغازله را

به دوش میکشم به سنگینی صلیب تنهایی

تنهایی،

و خاطرت جمع ِ باور های من نیست

اصلاً نیست

که می کاهد این طاقت ثانیه های در گذار را،

نشسته ای برابرم و از لبانت

قصیده های سکوت

می تراود

شبم که حوصله اش نیست

رباعی ِ دوچشمت را

زنده زنده می خواهد

تو را که پیشه می کنی شکستن را

به ساده گی نمی جویم

که ساده ات نمی شاید خواند

و صوت موزونی اگر به گوش من نزدیک است

بازتابی ست

از غیاب ناشکیب این شبانه های ات

که می خوانی:

مرا

به خواب هم نمی توانی جست

نمی توانی بُرد

مرا به ساده گی نمی توانی دید

و این خوره

که در دل من افتاده

تویی

باورکن

دوای ات نیست

که ناخود آگاه میآیی

خودآگاه

غایب از نظری و اندرون تنهایی

نشسته ای و راست نگاه می کنی

چپ

می نوشی



1389.06.24

Thursday, September 9, 2010

عاشقانه - 441

441
عاشقانه
***
بودن ات

هراس از نبودن ات

رفتن ات

توأمان ِ عشق

بیشتر بودن ات

حضور تو قیامت است

نه آن قیامتی که وعده می دهند

جهنمی

ولی

همان جهنمی که ضالین را مقدر است

به راه خود مرا سفیر کن

ستایش ات نمی کنم

به پای تو گناه می کنم

تو سایه های رفتنی ،برای جاودانه ماندن ات

چرا دعات می کنم ؟!

برای بیشتر بودن ات

-رفتن ات-

همیشه مُرده ام

برای بودن ات هراس را

زنده زنده آزموده ام

زیارتت صواب نیست

کباب می کند

عاشقانه ها برای رفع حاجت ام

بسنده نیست

بیشتر برای آنکه تو توجه ام کنی...

خیانت است

این که می کنم

نگاه می کنی به من ؟

یا دوباره روبه روی تو

به کفر گویی ام

ادامه می دهم ...!


89.06.18

Saturday, September 4, 2010

عاشقانه - 440

440

عاشقانه

***

نمی شود به تو امید بست و آرزویی نداشت

این روزها

برای نوازش کردن

بهای اش را باید پرداخت

زمان ، زمان سپری شدن

سپرده می شوم

سپری می شوی

اما تو همچنان برای نوازشی و من

بهای تو را می پردازم

دور می شوی

کنار می روی و فقط صدای تو اشارتی ست،

حاشا که این زبان تازه ی تو

در عشقبازی

بهای فصل های تنهایی ست

که من سپرده ام به آرزوهای ام

اوقاتم را،

سفر که می کنی

حریم عشق ، بیکرانه تر

مرا به جستجوی تو روانه می کند

سپرده می شوم

به رد پای تو

گذر که می کنی

گذشته می شوی

و حال ساده ام

مرور می شود

فقط

صدای پای تو اشاره می کند

بیا

چشم های من بغض می کند

نرو

بیا

نرو

بیا

نرو


89.06.13