Saturday, August 14, 2010

عاشقانه - 436

436
عاشقانه
****
چقدر خودخواهم من
با " م " شروع شدم آخر
و هستی را هم از قضای روزگار
با " م " شروع کردم و زد بالا،
خواستم آرزویی ساخته باشم
که با " آ " باشد
به تو برخوردم و فهمیدم :
وقتی که به بی تابی نزدیکی
عشق فضیلت اش تنهایی ست
باید پیاده راه را بگیری و یک راست
از پیج و میچ خاطرات و مخاطرات
کلاه برداری
سرت را بدزدی و یواشکی نگاه کنی
به پنجره ای برای روز مبادا
مبادا برای گفتن ، حرفی نگه داری !
چه فرقی میکند
راه به همواری و ناهمواری
پیداست
نگاه کن
سرزمین ات اینجا باشد یا نصف جهان
آسمان ات
تبت یا نیویورک
با یک حرف
تمام می شوی اما انگار
دوباره شروع می شوی و من دیگر
بی " آ " می مانم
بی " آ "
بیآ

89.05.23

No comments: