Saturday, August 28, 2010

عاشقانه - 439

439
عاشقانه
***
سالهاي صبور و آزگار
رِشتم و رِشتي و ريختم به هم ريخته شد
اي زنجيري
پاره كرده اي رشته ي افكارم را
ديوانه اي شدي شبيه خود م
تا آمدي شبانه هاي آتشين مرا
به آرامي باد مي زني !
تاوان آنكه تو
آنجا جا ماندي و من اينجا ، تنها
سالياني كه گذشتند از ما و تو
دورادور گذشت مي كردي
آخر لبت گشوده نشد
به گفتن حكايتي كه چرا دست خط ام را
عاشقانه حرمت داشتي ،
داري نهيب مي زني و من
صدايت را دارم و دوست مي دارم
دل گير آن نگاه خالي و حواسي پرت
دل تنگ از آن سكوت ها و نگفتن ها
دارم به آغوش مي كشم شبانه هايت را
جبران لحظه ها
تاوان آن ترانه اي كه بلد بودم اما
نه سرودن ام آمد
نه خواندن ام با تو
حالا به اشك هاي من نگاه كن
اما
چيزي به دل نگير

89.06.06

Tuesday, August 24, 2010

عاشقانه - 438

438
عاشقانه
***
داری به حوصله ام دست می کشی
دست دست می کنی،
هر شب تلاش می کنم
جوری ببینم ات
که هیچ گاه نمی روی
دارم به عادت خودم فکر می کنم
لبخند می زنم
در چشم های تو - هی - تکرار می شوم
از رو نمی روم
انکار می کنی و - هی -انکار می کنی
باید ببافم این خیال تازه را
تا صبحدم تن ات کنم
بااینکه خاطرت به خاطرات شبانه دستبرد می زند
قدری دلم چروک می خورد
جوری نگاه می کنی
که مرا می شناسی و سکوت می کنی
جوری نگاه می کنی
که مرا می شناسی و
انکار می کنی
جوری نگاه می کنی
که نه انگار می روی و
نه تکرار می شوی
89.06.02

Sunday, August 22, 2010

عاشقانه - 437

437
عاشقانه
***
در برابر م می ایستی
از تو عبور می کنم
و تازه در می یابم
که آنسوی تو هیچ نمی گذرد

تا لابه لای واژه ای که هیچ
دستت به آن نمی رسد
نفوذ می کنم
لب باز کنی - مبادا چنین کنی! -
هق هق ،شروع به ترجمه می کند
من در زمانه ی تو و مکانی بعید
عاشق شدم
اماشعرم به واژه ای که نبایدکشیده شد
انسان شدم
ربط اش به هر چه می دهی
درمن که در هوای تو باری نفس کشیده ام
نگاه کن
دارم به اشک های خودم هم
غبطه می خورم
حالا که تجربه کردم عبور را
دیدم درون تو هرگز پنهان نبوده ام



89.05.31

Saturday, August 14, 2010

عاشقانه - 436

436
عاشقانه
****
چقدر خودخواهم من
با " م " شروع شدم آخر
و هستی را هم از قضای روزگار
با " م " شروع کردم و زد بالا،
خواستم آرزویی ساخته باشم
که با " آ " باشد
به تو برخوردم و فهمیدم :
وقتی که به بی تابی نزدیکی
عشق فضیلت اش تنهایی ست
باید پیاده راه را بگیری و یک راست
از پیج و میچ خاطرات و مخاطرات
کلاه برداری
سرت را بدزدی و یواشکی نگاه کنی
به پنجره ای برای روز مبادا
مبادا برای گفتن ، حرفی نگه داری !
چه فرقی میکند
راه به همواری و ناهمواری
پیداست
نگاه کن
سرزمین ات اینجا باشد یا نصف جهان
آسمان ات
تبت یا نیویورک
با یک حرف
تمام می شوی اما انگار
دوباره شروع می شوی و من دیگر
بی " آ " می مانم
بی " آ "
بیآ

89.05.23

Thursday, August 12, 2010

عاشقانه - 435

435
عاشقانه
***
تقدیر چراغش را روشن کرده
در کوچه ای آشنا
شاید
بن بست رهایی،
پاشنه هایت را محکم بکش بالا
حضور را تجربه کن
که واقعه ای در راه است
کاش حواست باشد ،
نفس نفس به زیر پای تو راه می روم
قد می کشم به فاصله
با هر چه دورتر شدن
تند میزنم ، می ایستم
با هرچه نزدیک تر شدن
تند تر، می میرم

چشمت عجب به تقدیر من خوشآمد گفت
یک لحظه روبه روی من نشسته ای
من تا ابد به خاطرت دلبسته
با این همه
گفتی به کوچه ای بیا دنبال رد پا
من آمدم
تا رد تو معکوس شد

89.05.21

Friday, August 6, 2010

عاشقانه - 434


434
عاشقانه
***
تنها تو را می پرستم
با زبان مادری ام
در سکوت خویش
باور كن زبان ديگري يادم نيست
مگر كه خودخواه باشي
يا زبانم را از ياد بُرده ،
باشد سكوت مي كنم و تنها مي پرستم ات
به خودخواهي
در سكوت خويش با تنهايي ،
چندين هزار سال ِ متمادي
خدايي ات گــُـل كرده است و مانده اي
اي ماندني
ناميرا
براي خوش دلي ات سپيد سرودم
رو سياه ماندم
رو سياهم و مي چرخم
به گــِـرد بودن ات و مستقيم مي آيم
به راست گفتن ات ،
براي گام هاي ات تمام مهره هاي جهان
سپيد باز شدند
و خانه هاي سياه ، براي من ِ بي گريز
اين خانه ها و خال ها سالها ست سياه مي زنند
اصلا چگونه مي شود كه تو
پيچ ِ اضافه آوري
من ، مهره ، كم

89.05.15

عاشقانه - 433


433
عاشقانه
***
بند بازِ رشته هاي باورت
مي مانم اما
در نگاهت قــِــل مي خورم
نقض ِ غرض نكن
انكار م كني
دلتنگ تر مي شوم
از چشمهايت مي چكم

89.05.15

Monday, August 2, 2010

عاشقانه - 432

432
عاشقانه
***
سكوتت
اولين فرمان ِ ده فرمان ِ شيطان
اما نگاهت
آخرين رحمت
رحمت بيآور از بي گدار ِ فرياد ها
رحمت ببار
رحمت ببار
در ديار خامشان
اي با دردها نامرئي و هم درد
يك طرف راهي به رؤيا
در پي آغوش باز ،

كوتاه كن از مسير ِ من
راه ِناهموار را

شانه ها يم
گريه زار ِ چشم هاي تو
چشم هاي ات معبد ِ دريا
با سكوتت بغض هاي بي گناهم
هم كوك و مؤمن
در نگاه ما
آخرين فرمان ِ ده فرمان ِشيطان
غم ،
شكسته
بر لبان
اولين فرمان ِ رحمت
بوسه اي آماده ي فرياد

كوتاه كن از مسير ِ من
وعده ي ديدار و آغوش را
باز ِ باز

89.05.11

Sunday, August 1, 2010

عاشقانه - 431

431
عاشقانه
***
لب خوانی ِ سکوت تو
با بغض ِ نا چکیده ام
هم کوک می شود
این شانه ها
در گریه زار چشم های تو
...هر روز و نو به نو
بایر نمی شود

89.05.10