186
عـاشـقــانـه
*****
فرو كشيدم خويشتن را
در تنِ لحظه هاي عاشقي
فروتنانه ،
با ريسمان ِ داوري كه مي فرمايد عشق ِ نافرمان را ؛
بگذار و بگذر !
نفس هاي تو با فاصله
منصفانه بر خورد مي كنند
و ناسپاسي هجر را
تند و تند
طعنه مي زنند .
فرو مي شوم
از منافذ ِ پوست تو
و مي نشينم به پاي پژواك ِ ناشنواي رياضت
كه اينجا تنهايي
موهبت است ، موهبت .
در جوار جامه گان ِ نوپوش
و آينه اي كه تو را در آن
رعايت كرده ام
مي آرايم ات ،
كه اينجا صبر
غنيمت است ، غنيمت .
من لرزش ِ صداي بي حضور ِ تو را
درك مي كنم
و اينجا عشق حرمت دارد ، حرمت .
پس ختمم كن از رسالت ِ بي انتها
ختمم كن از پيآمد ِ اين تكرار وانتظار
اينجا هميشه ي خدا
عشق با معجزه قياس مي شود
نه با برائت قلبي
كه حكم كرده اند ؛ اعدام !
مجيد گل محمدي
1387.11.26
2 comments:
به قول حميد مصدق
" در افتادم به گرداب غم عشق. مرا در این میان بگذار و بگذر"...ه
كه انگار در همين پيچ پيچ ِ گرداب ِ عشق همه نامهربانان ِ عالم " مرده از حيواني و آدم شدند " و مي بايست ، گذاشت و گذشت ، دل بستگيم نيست ، نه كه غريبه باشم ، نه كه اصلاً نباشم ، نه؛ مرا انگار هميشه تا هميشه ام ؛ تنها خط نوشته كردند ، كشيده ، به تحرير، تنها و با صفا .ه
.
.
.
البته كه ما روز ِ عقد و نكاح ِ علي (ع) و فاطمه (س) را اول روز ِ عشق خوانده ام، باري استعمار همين است كه هست ، وَ ل ِ ن ت آ ي ن
LOL , j/k
.
..
~~~***Ar@GoL***~~~
neveshtane in ehsase latif o amigh be maharati ehtiyaj dare ke eine ye mojeze too vojode shoma hast!
Post a Comment