Saturday, February 14, 2009

عاشقانه - 186


Valentine's Day

186

عـاشـقــانـه

*****

فرو كشيدم خويشتن را

در تنِ لحظه هاي عاشقي

فروتنانه ،

با ريسمان ِ داوري كه مي فرمايد عشق ِ نافرمان را ؛

بگذار و بگذر !

نفس هاي تو با فاصله

منصفانه بر خورد مي كنند

و ناسپاسي هجر را

تند و تند

طعنه مي زنند .

فرو مي شوم

از منافذ ِ پوست تو

و مي نشينم به پاي پژواك ِ ناشنواي رياضت

كه اينجا تنهايي

موهبت است ، موهبت .

در جوار جامه گان ِ نوپوش

و آينه اي كه تو را در آن

رعايت كرده ام

مي آرايم ات ،

كه اينجا صبر

غنيمت است ، غنيمت .

من لرزش ِ صداي بي حضور ِ تو را

درك مي كنم

و اينجا عشق حرمت دارد ، حرمت .

پس ختمم كن از رسالت ِ بي انتها

ختمم كن از پيآمد ِ اين تكرار وانتظار

اينجا هميشه ي خدا

عشق با معجزه قياس مي شود

نه با برائت قلبي

كه حكم كرده اند ؛ اعدام !

مجيد گل محمدي

1387.11.26

2 comments:

Anonymous said...

به قول حميد مصدق
" در افتادم به گرداب غم عشق. مرا در این میان بگذار و بگذر"...ه
كه انگار در همين پيچ پيچ ِ گرداب ِ عشق همه نامهربانان ِ عالم " مرده از حيواني و آدم شدند " و مي بايست ، گذاشت و گذشت ، دل بستگيم نيست ، نه كه غريبه باشم ، نه كه اصلاً نباشم ، نه؛ مرا انگار هميشه تا هميشه ام ؛ تنها خط نوشته كردند ، كشيده ، به تحرير، تنها و با صفا .ه


.
.
.

البته كه ما روز ِ عقد و نكاح ِ علي (ع) و فاطمه (س) را اول روز ِ عشق خوانده ام، باري استعمار همين است كه هست ، وَ ل ِ ن ت آ ي ن

LOL , j/k

.
..
~~~***Ar@GoL***~~~

Anonymous said...

neveshtane in ehsase latif o amigh be maharati ehtiyaj dare ke eine ye mojeze too vojode shoma hast!